Відео

تن صداتون عالیه

نویسنده خودش داره قضاوت میکنه . تنهایی رفته قاضی . ریده.

جواب سوال نمیده. زود بر سوال بعدی میره تو سناریو. خلاصه اراجیف.

بنظر من شما ای فرد خردمند خودتونو خسته نکنید این ابلهان هرگز حرفهای منطقی شما رو درک نمیکنن یک عمر پدر ومادر وجامعه و... مخشونو پر کردن و حوصله تحقیق و بررسی ندارن وبراشون راحته که دین وخدا وهر مزخرفاتی رو قبول کنن و به خودشون زحمت ندن باز هم از شما وزحماتتون سپاس فراوان دارم❤❤❤❤❤❤❤

جناب اطهری گوش سپردن به نحوه اجرای شما سبب عدم خستگی وتفهیم بهتر از مطالب کتابها می شود ❤ متشکریم فوق العاده هستید 🥀🌹🌺🌹🥀

اساساً وقتی شما دلیل موجودیت،موجود را بدوقسمت تقسیم میکنید(علت،معلول)علت را ازمعلول جدا میکنید درهمینجا علت هم بمانند معلول حدوحدودی را پیدامیکند پس نامحدود نیست چون جدای از معلول(افریده) است.ومعلول،علت خودش را ستایش میکندبعنوان پدیده ای سوای خود واولای خود که درتعالیست.وبرای خودش خدم وحشمی دارد.درحالیکه اگر نامحدود باشد پس درخود معلول هم علت موجود است واساساً بدینگونه تقسیم(علت ومعلول)درست نیست.وفقط یک چیزاست ولاغیر.ودرخلاصه کلام علت معلول است وبرعکس معلول هم علتست.ومیشود نتیجه گرفت که ما مخلوق،مخلوقات خود هستیم وجمله اخر دراین مقال(درابتدا این ماییم که عادتهارو میسازیم*علت*،سپس انها مارا خواهند ساخت*معلول*)

سلام جناب اطهری بی نظیر بود با آن صدای گیرایتان

درود بر زحمات بی دریغ شما آقای اطهری ❤❤❤

درود بر شما که برای گسترش روشنگری کار صادقانه بیدون پاداش انجام میدهید وظیفه ما نشر گسترش این پیام است دوستان اشتراک گذاری نمایید. با دوستان

سپاس از شما ❤

اصلا معلومه که پرسش چیه ؟! ودنبال چه میگدی ومیگرد. بشر ؟! این حرفها همه از شکم سیر میاد... اصلا میخوای بدونی که چی بشه ؟! فکر کن که میدونی ، حالا چی ؟! تو موجود محدودی هستی ، حالا چی میگی ؟! هرچه از حدود تو خارج است بینهایت است... خوب حالا چی ؟!

چقدر نااگاه ......« او» به تایید مخلوقات خود نیازی ندارد که‌‌ از عدم تایید یا حتی انکار خللی به وجود و کمال « او» وارد شود ....برای همین است که « او» خطاب به همه پیامش چنین است .....ای تمامی افراد شما را متفاوت افریدیم برای شناخت و اگاهی خودتان ( و این تفاوتها ملاک برتری نیست ) گرامی تر ین شما انانند که بیشتر از دیگران سعی کنند که کمتر اسیب برسانند ......اصلا تمامی افراد ادمی از اول تا اخر و کل سیاره زمین و منظومه شمسی و میلیاردها منظومه که کهکشان راه شیری را تشکیل میدهند که مسافت یکطرف ان به طرف دیگر یکصد هزار سال نوری است و در یک خوشه کهکشانی حتی نقطه ای کوچک به حساب نمیاید چه نیازی به تایید یا اثبات «او» به من و تو و امثال ما دارد ....جدای از همه اینها انچه بنحو عینی اگر لحظه ای اندیشیدن خوداگاهانه ای باشد و اگر بتوانیم بازیابی کنیم که « این ما هستیم که به ارامش و امنیت و اسایش و قدرت حقیقی و مهر و محبت و عاطفه و نیروی عشق نیازمندیم چون این جلوه ها حقیقت روح همه ما و خواسته مشترک همه انسانها و نوع ادمی است و کمی توجه و دقت کنیم متوجه خواهیم شد که براورده شدن این نیاز بنحو پایدار و رهایی از درد و رنج و ناارامی و عذاب روی دیگر « درستی در مفهوم اسیب نرساندن به همدیگر » است که نتیجه ان در همین دنیا متوجه ما خواهد شد و با نادرستکاری در مفهوم اسیب رساندن به همدیگر و ربودن ارامش همدیگر و اسیب به ان با نحوه رفتاری زیانبار نتیجه ان یا روی دیگر ان ناارامی و ناامنی و رنج و عذاب و دردی است که در همین دنیا دامنگیر خودمان خواهد شد و این قاعده برگشت تبعات عمل بخود در همین دنیا عینی واقعی است حالا بحث جبر و انکار خداو برهان علیت و برهان نظم و .....انچنان خودت را درگیر کردی فقط یک علت دارد ....چون ادمی با اعمال زیانبارش در این دنیا از ارامش حقیقی که جلوه وجودی « یگانه حقیقت جهان وجودی » است خود را دور میکند و ناگریز به تمسک به ارامش بدلی و ناپایداری است که موقتا خودش را از ناارامی و خلاء ارامش حقیقی نجات دهد. لذا تلاش نافرجامی میکند همه چیز را انکار کند و به پوچ‌گرایی برسد و همه اینها به ضمیر ناخوداگاه او برمیکردد که بخود تلقین کند دنیا هیچ به هیچ است ....اما اخرش چی ؟!! ......توهم کردی از تبعات اعمال و برگشت ان مصون خواهی بود ؟! ....خیر ...این گریز ناپذیر است چه انکار بکنی یا نکنی یا حتی اقرار به ایمان بکنی یا نکنی ....این قاعده برگشت اعمال بخود در همین دنیا بخود محتوم و گریز ناپذیر است ......بجای اینکه به خردت مراجعه کنی که چگونه سعی کنی که اسیبی نرسانی که بخودت برگشت خواهد کرد و اگر اسیببی رساندی انرا جبران کنی و ایمان و باور عملی به « درستی » در مفهوم فوق الذکر که جلوه « یگانه حقیقت جهان وجودی است » داشته باشی و انرا در عمل رعایت کنی که به « ارامش حقیقی » که جلوه یا روی دیگر « یگانه خقیقت جهان وجودی است » و حقیقت روح خودت و همه انسانها هم هست خودت را نزدیک کنی بنحوی نااگاهانه و نابخردانه روی به اباطیلی اوردی که هم باعث گمراهی خودت و احیانا دیگران که در دوره دوری از « درستی » جلوه وجودی «,تنها حقیقت جهان هستی » هستند بشوی .....ای « یگانه حقیقت جهان هستی » همه ما را به راه پایدار هدایت کن به راه « درستی »

چقدر سطحی ....مثل بعضی مذهبیون ؛ ناباور ابتدا تصمیم خود را گرفته و سپس تمام سعی خود را میکند زمین را به اسمان بدوزد که آنچه قبلاً تصمیم گرفته را ثابت کند نتیجه اش همین میشود .....نکته این است که چنین موضوعاتی یا موضوعی که راز یا رازهای جهان وجودی است علیرغم آشکار بودن به جهت بی نهایت آشکار بودن در حالتی و وضعیت ابهامی است که همزمان این دو وجه را دارد که ایجاب میکند بیشتر و بیشتر اولا توجه خودآگاهانه شود ثانیا دقت شود و ثالثا اندیشیدن خودآگاهانه بطور مستمر انجام پذیرد و این پیش شرطش ورود به دنیای درونی خود و خودشناسی است که اولا به توجه ؛ توجه گردد و توانمندی‌های درونی بازیابی گردد و سپس اندیشیدن مورد اندیشیدن قرار گیرد و سپس توان اراده مورد اندیشیدن و بازیابی قرار گیرد و اتگاه خودآگاه و ناخودآگاه بازیابی گردد و همین مدتها زمان و وقت نیاز دارد و سپس به آنچه موضوعات یا موضوع بحث است ورود پیدا کرد و مدتها راجع به آن اندیشید بنحو خودآگاهانه .....نه اینکه اول ناخودآگاهانه تصمیمی گرفته شود . سپس زمین به آسمان دوخته و تمام سعی و تلاش و وقت و انرژی برای آن تصمیم مبتنی بر تمایلات ناخودآگاهانه به هدر داده شود ......هیچ ارزش علمی و شناختی نداشته باشد ....« او» یعنی « یگانه حقیقت جهان وجودی » بی نیاز است ...یعنی حتی بی نیاز از علت ....« او» خود « علت » است ....« او» بارزتر و آشکارتر از هر وضوحی است ...« ارامش» را نمیتوان به چیزی جز خودش اثبات کرد و « آرامش » جلوه وجودی « او»ست ....همانطور که در فقدان نور مفهوم و ارزش آنرا درک می‌کنیم در دوری از جلوه های وجودی « او» ست که وجود او و ارزش « او» را درک می‌کنیم ...در دوره ایکه بیشتر افراد با رویه نادرستکاری و ملاک منافع حداکثری حتی به قیمت قربانی کردن نفع پایدار خود و همه و حقیقت و درستی و به سخره گرفتن آن به ارامش های بدلی تمسک کرده و موجهای ناآرام کم کم آنها را احاطه و در آن غوطه ور میشوند کم کم این عداوت و دشمنی با خود و حقیقت روح خود کم رنگ و کم رنگتر خواهد شد و آدمی به تکامل روح و تکامل آگاهی و شناخت خواهد رسید ....و انروز با پیامدهای اعمال نادرست بخود چندان دور نیست

چقدر پرت .........انگار « یگانه حقیقت جهان وجودی را نعوذ بالله مثل آدمی توهم کرده که جایی نشسته و دارد نگاه می‌کند و از گریه و زاری متاثر میشود .....چقدر پرت و دور از « او» ........«او» بی نیاز است و ما فقط با برگشت تبعات خودمان روبرو میشویم بجای اینکه « او» را در برابر خود توهم کنی « اعمال خود را در برابر خود تجسم کن » ....« او» اراده کرده که چنین ترتیباتی باشد که قاعده « برگشت اعمال بخودمان » در همین دنیا ساری و جاری باشد و در حالیکه « او»:کمال مطلق است و از حد تصور ما خارج و ما جزء و قادر به درک کل نیستیم ولی جلوه های وجودی « او» را در حد ظرفیت خود بازیابی میکنیم در حالیکه درکی از « آرامش » داریم و این « ارامش» جلوه ای از وجود اوست البته آرامش اصیل و حقیقی و نه بدلی ....ما با اعمال خود در همین دنیا و برگشت تبعات آن مواجه هستیم و اشکال و چالش بنیادین همین است بجای اینکه در صدد بازیابی این جلوه بارز و آشکار « او» باشیم و در حالیکه این حقیقت روح ما هم هست و در حالیکه بازیابی آن مرتبط با درستکاری ماست که نحوه تنظیم رفتاری ماست ولی به علت نادرستکای و خودفریبی وقت خود را به آنچه که نتیجه خودفریبی است هدر داده و بیشتر خود را در باتلاقی از ناآرامی فرو میبریم‌

آنان که توهم کردند آنچه داروین گفته با دین و « یگانه حقیقت جهان وجودی » در تعارض است نه « او» را شناخته و نه «علم» و نه « شناخت » را و چون جدای از اینها آنقدر با نادرستکاری از جلوه های وجودی « او» دور شده اند لذا مستمسک و بهانه به نظرشان مهمی برای آرامش بدلی خود یافته آند و بدون تعمق و اندیشه خودآگاهانه آنرا در تایید آرامش بدلی خود گرفته و به به توهم خود دامن میزنند در حالیکه « او» و « علم » و « دانش » مفاهیمی جدا از هم نیستند علم جلوه یگانه حقیقت جهان وجودی است پس اینکه تکامل و روند و فرایند آن طبق موازین علمی باشد ناشی از حکمت و علم اوست و این منافات با ذات وجودی « او» ندارد این توهمات افراد است که چنین تعارضی را توهم کرده و میکند آفرینش « او» طبق فرایندی است که در علم توصیف شده و او بسیار علیم و حکیم است......معلوم است ناباور علم کوانتوم را هم نفهمیده و از احتمالات که توهم و توجیه مادیگرایانه دانشمندان مادیگرا است که توان فهم و درک حقیقت انرژی غیر مادی اگاهی و اثر اترا ندارند روی اورده در حالیکه این فقط توجیه و فرضییه توهمی بیش نیست ...ذره هم اینحا یا هم انجا یا هم باشه و هم نباشه نیست و یا توهم جهانهای موازی و گربه شروین..که هم زنده است هم مرده ...این توهمات علامت ناتوانی در درک امور غیر مادی است چون تمام عمر ایده مادیکرایی صرف داشته و مانع بزرگی که به قانون اینرسی در اجسام و ماده تجسم یافته در انان وجود دارد اینرسی یا گرانش قوی برای گریز از حقیقت ....در حالیکه هیچ تناقصی در علم کوانتوم نیست و نیروی غیر مادی اگاهی در لحظه بی نظمی را نظم میدهد و موج را به ذره مبدل میکند و این درکش برای مادیکرایان و ناواوران بسی سخت و بلکه محال مینماید و لذا به توجیهات متوهمانه روی میاورند

Perfect

درود و صد درود.کار زیبا و پر مفهوم و تاثیر گذاری. است. سپاس بی کران از شما که در راه اعتلای آگاهی می کوشید. شما خدای آگاهی و دانایی هستید و قابل ستایش

خدا يا داروین؟الهم و صلی ال داروین و ال داروین

😮

درود به خردورزان گرامی : بر خود لازم میدانم که از همزبانان و هموطنان گرامی به ویژه اساتید و صاحبنظرانی همچون آقای هوشنگ معین زاده به خاطر استفاده از کلمه دینور که در رباعی پیشکشی اینجانب مورد استفاده قرار گرفته و شاید کمی مهجور بنظر برسد ، عذر خواهی نمایم درهر حال امیدوارم این واژه رفته رفته همچون کلمات : دانشور ، هنرور ، پیشه ور ، خردور ، گنجور و ....... در دلها و گوشها جای خود را بیابد . اجازه میخواهم بار دیگر رباعی مزبور را البته با کمی تغییر به پیشگاه عزیزان تقدیم کنم : آنگه که نباشد به جهان دینور و دینکار آسوده و آزاد شود مرغ گرفتار با بهره زهوش و خرد ‌و بینش و دانش انسان کشد دیو جهالت به سر دار ( ی ، ص )

درود بر شما . واقعا" کتاب آموزنده و جالبی بود . معمولا" این برهان برای اثبات وجود خدا مطرح می شده و هنوز هم مطرح میشود اما در این کتاب و با استدلالهای محکم و منطقی که ارائه شد نتیجه کاملا" برعکس شد و وجود چنین خدای فضول و انتقام جویی رد شد . سپاس از زحمات شما در راه کتابخوانی و آگاهی .

البته نوشته قبلیم گواه برموافق بودن خداناباور نیست بلکه به نویسنده انتقادهم دارم .چرا که تکرارناعادلانه تلخ رو تداعی کرد .در ،روقراردادن آدم ناشی وبی خبرازهستی وتجارب مقابل مخلوقی که جنسش ازجن بوده وبادانایی وعبادت به جایگاه آگاهی بالاترازملک فرشته هم رسیده بوده که طی صده ها سال منجرب به کسب دانش وتجربه اش کرده بود. مومن روطوری ذلیل و بی سلاح به خفت معرفی کرد وخداناباور رو تا دندان مسلح وعاقل ومطمعن جلوه داده بود

درود و سلام بهرسلامتیتون ضمن تشکراز جمیع گروه وهمکاران درگردآوری واشتراکات ناب وتدوین ،ویرایش به گفتار ساده وقابل فهم ودرک مطالب خیلی خوبه بواسطه این کتابها ،(حاصل تحقیقات وپژوهش کلان)پرسش وپاسخ بدون جبهه گیری وتعصبات پوشالی مبنا برباورها وراسخ بودن در،راسته یاقانع میشم یا قانع میکنم، آیاتفکرم وراهم درست یا نادرست بوده ،هممون خیلی ازاین سوالهای خداناباور برامون پیش اومده ولی درنطقه خفه اش کردیم .

Oky

درود بر دوستان معزز روشنگر.

صدای مومن خیلی احمقانه است😂😂

یک ایراد اساسی که در دیگر آثار این نویسنده هم دیده میشه اینه که مطالب رو بارها و بارها تکرار میکنه طوری که از حوصله مخاطب خارجه 🙄🤨

واقعا گفته های این مرد خرد و روشنگر دارد جامعه عمل میپوشد و کاخ های خرافات به لرزه امده

Very good

خیلی زیبا بود فقط یکجور احساس بی طرفی باید باشه که بیشتر به دل مخاطب بشینه لحن صحبت کردن ناباور شبیه بهرام زند ولی ادم مومن شبیه پدر ژپتو 😊

عالی بود من واقعا با صدای راوی از این کتاب لذت بردم

عالی و خسته نباشید آقای اطهری

لطفن صدای خود را بر حسب شخصیت ها تغییر ندهید. بخصوص چون عقاید مومن قابل قبول نیست، صدایش را شیره ای نکنید

بیکران سپاس 🙏🏻👌

انچه تمام ابناء بشر بر ان توافق دارند « ارامش پایدار و اصیل و حقیقی » است که روی دیگری از « حقیقت » یا « یگانه حقیقت جهان وجودی » است ولی با این خواسته مشترک حقیقت روح ادمی که نفع مشترک همه است با منافع زودکذر ولی در دسترس در تعارض قرار گرفته و ادمی این منافع زودکذر را که اسیب به دیگران است را به بهای قربانی کردن نفع مشترک خود و همه ترجیع داده و براحتی نفع مشترک و خواسته حقیقی حقیقت روح خود را قربانی منافع حداکثری زودکذر خود میکند « عملی احمقانه » چون احمق کسی است که بخودش و دیگران اسیب می رساند و ارامش پایدار خود و همه را قربانی منافع حداکثری و ارامش بدلی زودکذر و مقطعی میکند و غافل از این خودفریبی است .....

کلمه تصادفی را فقط میشه ناشی از جهل به موقعیت علمی و دانشی خود قلمداد کرد چون کسی میتواند از کلمه تصادف در گفتن اینکه نظم ویا تعادل جهان ناشی از تصادف بوده که علم و دانش مطلق و کامل به همه چیز داشته باشد و همه چیز دان باشد یعنی هرآنچه در آینده هم باید هنوز کشف شود نیز بداند آیا چنین شخصی از افراد آدمی میتواند چنین ادعا کند ؟ .......در اینجا دو مشکل و چالش وجود دارد یکی اینکه کسیکه چنین ادعایی میکند ‌ این ادعا ناشی از جهل و علم ناقص و جهل به موقعیت علمی و دانش خودش است و دوم اینکه این صفت درونی خود را یعنی جهل خود را فرافکنی هم میکند یعنی به دینداران و دین و مذهب نسبت می‌دهد. یعنی آنچه در خود اوست آنرا به دیگران نسبت می‌دهد و مثلاً میگوید « دین ناشی از جهل است » ..در حالیکه این جهل در درون اوست و ادعای او بر انکار ناشی از جهل به موقعیت علمی و دانشی خودش است و بر طبق اصول روانشناسی آدمی آنچه در خود اوست به دیگران نسبت می‌دهد. .....و اما در مورد خالق هستی « یگانه حقیقت جهان هستی واضح تر و آشکارتر از آن است که نیاز به دلیل و برهان داشته باشد و « او » بی نیاز است .....بلکه مخلوقات خصوصا نوع آدمی به « او» نیاز دارد چون حقیقت روح آدمی هم است و آدمی به همین « نظم » نیاز دارد و به « آرامش » نیاز دارد به « امنیت » نیاز دارد به « آگاهی » به « قدرت پایدار توام با آرامش پایدار » نیاز دارد .....ولی غافل از این است که این جلوه های ظهور « یگانه حقیقت جهان وجوددی » که حقیقت روح اوست و به « او» و جلوه های زیبای وجودی « او » نیاز دارد و غافل از اینکه این جلوه ها روی دیگر جلوه زیبای دیگری از « او» یعنی « درستی » است و احمقانه به خاطر منافع زودگذر مقطعی و زودگذر آنرا نادیده گرفته و در عمل خلاف نفع پایدارش و نیاز حقیقت روحش عمل میکند یعنی نفع پایدار حقیقت روح خود را قربانی منافع حداکثری زودگذر ولی در دسترس خودش میکند و آنگاه برای آن آرامش بدلی که جاهلانه و احمقانه برای خودش ساخته و پرداخته چون آرامش پایدار خود را به علت ارتکاب اعمال زیانبار از دست داده و مجبور به روی آوردن به آرامش بدلی و ناپایداری بوده که ناگزیر از روی آوردن بدان بوده چون روح آدمی در فقدان آرامش پایدار و حقیقی خود دچار ناآرامی و عذاب و رنج و تعب میگردد و غافل از اینکه این آرامش بدلی ناپایدار است روی به انکار و رد و نفی و بحث های بیهوده ای میآورد که نهایتا در یک جمله خلاصه میشود « استناد به رفتار درگذشتگان و انکار حقیقت روح خود » و فارغ توهم کردن خود از آنچه نیاز روح اوست یعنی خواسته حقیقی حقیقت روحش و تمسک به آرامش بدلی و زودگذر .....و بحث برای تداوم آرامش بدلی خودساخته.....,اما حکمت و دانش بی پایان « او» ست که هدف خلقت بر بنیان حکمت اوست « تکامل یادگیری » در فرایند حرکتی ازمون ؛ خطا ؛ یادگیری .....انگاه که فرشتگان ایراد گرفتند که این ادمی در این مسیر خطاههای زیادی مرتکب میشود روی به فساد و خونریزی میاورد و منافع حداکثری در دسترس زودگذر او پوبرپول است و قدرتمند دارای نیروی کششی قوی و نیرومند و فریبنده و این نیروی منفی بر او غلبه میکند و به ارامش بدلی منفی جایگزین متمسک میشود و ذهن خود را منحرف به بحث های توجیهی میکند و تمام سعی خود را بر خود فریبی میگذارد تا خود را فریب دهد که ارامش بدلی جایگزین ارامش اصیل است و حتی « ارامش حقیقی » جلوه وجودی « یگانه حقیقت جهان وجودی » را انکار میکند و توجه ندارد و یا توان انرا را در خود با خودفریبی و میهوت منافع حداکثری زودکذر و ارامش بدلی به تحلیل برده و مفتون ان میشود ندا امد « میدانم انچه نمیدانید » .....و همه چیز به همین « دانستن » بازمیگردد ...« یاداوری » ...انگاه که ادمی با وجود یاددادن تمامی دانایی مورد اراده « او» باز هم خطا کرد و این خطا علامت عدم یادگیری بود یا عدم یاداوری ....یا عدم بازیابی انچه اموخته « دانستن » ...که قدرت است ....پس گریزی نبود تا در مسیر فرایند ازمون خطا یاداوری قرار گیرد پرداخت هزینه و تحمل « رنج» تبعات اعمال زیانبار ناشی از جهل یاداوری را تثبیت میکرد و بازسازی که همانند دست روی اتش گذاردن و سوختن و یاداوری که چنین نکند ....فلذا استناد تنها حقیقت جهان وجودی به انچه بود که هدف خلقت بود « دانستن و اگاهی » روی دیگر « درستی ؛ عشق ؛ ارامش »؛.....انقدر ارزش زیاد است که هزینه ها و تحمل رنجهای خطاههای اعمال ادمی در برابر ان هرچقدر هم زیاد باشد ناچیز است و انچه فرشتگان از درک ان ناتوان بودند « ارزش ذات وجودی او» بود «دانستن ؛ اگاهی ؛ درستی ؛ ارامش ؛ قدرت عشق ؛ » و ادمی که طعم انرا چشیده بی درنگ قبول کرد ....انچه را که کوهها و کهکشانها و ....از قبول ان سرباز زده و انگاه انرا فراموش کرد و با وجود « پیمان بر رعایت قاعده » ...و تایید ان و تعهد خود انرا ازیاد برد ....و برای یاداوری ناگریز از تحمل تبعات اعمال خود شد ..«در همین دنیا » ..و انگاه شروع به توحیه بهانه بحث و انکار و تردید و ......و غافل از اینکه این « ارامش» خواسته حقیقی حقیقت روحش و گریز ناپذیر و عینی و غیر قابل انکار است هرچند انرا انکار کند و سنگ درهاون بکوبد « بشر فراموشکار »

عالی بود ، کاش امکانش بود از این کتاب ارزشمند فیلم میساختن⭐️

با درود به همه خردورزان و جهل ستیزان : بخش سوم کتاب را با خوانش هنرمندانه و جذاب آقای احسان اطهری شنیدم و بسیار بسیار لذت بردم و مستفیذ شدم . با زبانی قاصر از بیان میزان سپاسگزاری و حق شناسی از زحمات ارزشمند استاد ارجمند ، آقای هوشنگ معین زاده نیز عوامل تهیه و نشر آثار ایشان ، میخواهم با پیشکش کردن یک قطعه رباعی نا قابل همگامی و همراهی خود را با این کاروان جهل ستیز تا حد امکان بنمایانم ، که امیدوارم مورد پسند واقع گردد . انگه که نباشد به جهان دینور و دینکار آسوده و آزاد زیید ، دلبر و دلدار با بهره زهوش و خرد و بینش و دانش انسان کشد دیو خرافه به سر دار فزون و فزونتر باد خردورزی و جهل ستیزی

سپاس آقای اطهری ❤

این اشتباهات زیادی دارد

کاش از مومن یه سوال دیگه هم میپرسیدی. اینکه چرا الله قادر، مثلا انسان را یکباره و به صورت کامل بدون نقص خلق نکرده و چه لزومی داشته که دایناسور خلق کند و بعد به کل نابود کند؟ آیا در خلقت موجودات شک داشته؟

💙💙💙💙😮😅۹🤦

سلام آقای اطهری عزیز سپاس از زحمات حضرتعالی

❤️👌👋❤️🙏

بسیار عالی وآگاهی بخش

ناباواران عزیز تا حالا به این مسیله متناقض و نجسب فکر کردید !؟ تا حالا باخودتون فکر کردین اگه از همین فردا روی کره زمین از انسان و تخم ترکه ادم پاک بشه وهیچ امسانی وجود نداشته باشه اصلا همین پسره ایلان یه ماشین درست کرده ویه سیاره بهتر وبزرگتر و خوش اب وهواتر لا غذاهای خوشمزه تر پیدا کرده و قراره همه انسانها از فردا سوار ماشین بشن و برن که برن وتا یک هفته دیگه هیچ انسانی روی کره زمین در منضومه شمسی از منضومات واقع در کهکشان راه شیری وجود نخواهد داشت !؟ به نظر شما زمین وجانوان وگیاهان وخزنده وچرنده، دریا و جنگل و کوه دشت در نبود انسان (انقراض بهتره) چه اتفاق ناگواری را در پیش رو خواهند داشت ؟! 😂😂😂😂😂😂 اگر بتونی پاسخ درست به این سوال بدی بعد اون دیگه ناباور نخواهی بود ........

درود بر شما با این صدای زیبا بیان فرمودید

با تشکر فراوان از تمامی اوامر و اجرای نافذ جناب اطهری.

Amazing 💥

سلام آقای اطهری گرامی خرسند از آشنایی با کانال شما و واقعا عالی و لذت بردم